یادداشت وارده
نویسنده: علی دانشجو
جناب آقای محمد جواد لاریجانی با جام جم آنلاین مصاحبهایی کردند که در دو بخش منتشر شد.
آز آنجا که سخنان ایشان در این مصاحبه برای بنده بسیار جالب بود تصمیم گرفتم دربارهء قسمتهایی از مصاحبهء ایشان نکاتی بنویسم. در متن زیر قسمتهای جالب سخنان ایشان را با شمارش آوردهام و نکات مورد نظرم را اضافه کردهام. بنا براین بلند بودن نوشته گناه من نیست، تقصیر آقای لاریجانی است.
1. «اصلاحطلبان ایران، بچه مسلمانهای خودمان بودند و افرادی بودند که در انقلاب هم سابقه داشتند، منتها فهم سطحی این افراد از دین در کنار مدهوش شدن در مقابل پیشرفتهای لیبرال دموکراسی سکولار باعث شد که در بهترین حالت، اسلام را برای خانه و در امور خصوصی قبول داشته باشند.»
جناب آقای لاریجانی، بنده که از قبیلهء خار و خاشاکم و فهم سطحی از دین دارم ودر کنارش مدهوش پیشرفتهای لیبرال دموکراسی سکولار هستم، این فرصت را غنیمت میشمرم تا نزد چون شما بزرگی که لابد فهم بسیار عمیقی از دین دارید و مدهوش هم نیستید شاگردی کنم (ببخشید که بواسطهء فهم سطحی از دین از کلمهء تلمذ استفاده نکردم) و در ضمن نکاتی را نیز که به ذهن سطحی و مدهوش بنده رسیدهاست جهت دریافت رهنمود خدمتتان ارائه دهم.
اما بعد:
ممکن است بفرمایید کدامین آیهء قرآن یا کدامین سخن معصوم به شما چنان وسعت بالی میدهد که اینچنین حکم عامی صادر فرمایید برای این خیل عظیمی که یا خود را اصلاح طلب میدانند یا از مواضع اصلاح طلبان دفاع کردهاند؟ آیا توجه فرمودهاید که با این حکم عام تعداد قابل توجهی از مراجع تقلید، مجتهدین و اندیشمندان دینی را بچه مسلمانهای سطحی مدهوش یا حامیان ایشان دانستهاید؟
2. «اصلاح طلبی در ایران مرد، همانطور که نفاق و مجاهدین خلق در ایران نابود شدند.»
جناب آقای لاریجانی آیا اخیرا به نماز جمعه رفتهاید؟ دوستانتان مجبور شدهاند نماز جمعه را نیز امنیتی و گزینشی کنند. تصور بنده این است که جنبش بچه مسلمانهای سطحی مدهوش به نماز جمعه نیز رسیدهاست.
تصور بنده این است که اینکه آیا اصلاحطلبی مرده است یا نه به همین بچه مسلمانهای سطحی مدهوش بستگی دارد. اگر تصور ایشان این باشد که نظام اصلاح پذیر نیست (با تعریف خودشان از اصلاح و نه تعریف جنابعالی و دوستانتان) آنگاه سخن شما درست است. در اینصورت باید به جانبعالی و دوستانتان تسلیت گفت، چرا که نظامی که اصلاح پذیر نباشد ناگزیر رو به اضمحلال است.
3. «اشکالات در حکومتها همیشه وجود داشتهاست، مگر دولتها میتوانند بدون اشکال باشند. منتها با اشکالات به دو شیوه برخورد میشود. یکی برخورد انتقادی با این عنوان که حکومت خودمان است و ما میخواهیم آن را اصلاح کنیم. این مساله را تقابل نمینامند. تقابل جایی است که شما دیگر به هیچ یک از ارکان حکومت اعتقاد نداشته باشید.»
جناب آقای لاریجانی، شیوههای برخورد با اشکالات حکومتها را فرمودید، بفرمایید برخورد حکومتها با جنبشهای اصلاح طلب چند شیوه دارد.
دانستههای سطحی ذهن مدهوش بنده میگوید که برخورد حکومتها با جنبشهای اصلاح طلب دو گونه است. آنها که نیاز برای اصلاح را درک کرده و از آن استقبال میکنند و آنها که با جنبشهای اصلاح طلب برخورد قهری کرده آنها را غیرخودی دانسته و وصل به بیگانه میکنند. برخورد اول اصلاح طلبان را در کنار بلکه جزوی از حکومت قرار میدهد و برخورد دوم آنها را در مقابل حکومت قرار میدهد.
4. «خوب است شما همه مواردی را که آقای مهندس موسوی الان اشکال میگیرد با 10 سالی که ایشان در قدرت بود مقایسه کنید. مثلا ایشان اشکال میگیرد که چرا بعضیها نمیتوانند حرفهایشان را بزنند. باید از او بپرسیم در 10 سالی که شما در حکومت بودید چند صدا علیه دولت وجود داشت.»
جناب آقای لاریجانی به نظر میآید تصور شما این است که آقای مهندس موسوی در جلو و مردم پشت سر ایشان هستند. آیا به شعارهای مردم و چگونگی تکامل و تحول این شعارها دقت فرمودهاید؟ این بار این مردمند که در پیشند و آقای مهندس موسوی و دیگران (برعکس شما) تلاش میکنند که از این مردم عقب نیفتند. دوران آقای مهندس موسوی را فراموش کنید، اکنون که دوران شما ست آیا چند صدایی را بر میتابید و از آن دفاع میکنید؟ به یاد نمیآورم از بگیر و ببندهای اخیر خمی به ابرو آورده باشید.
5. «به نظر من حتی آسیبهایی که در اثر اشتباهات و یا خلافکاری مجریان و ضابطین قانونی صورت گرفته نیز بر عهده همان افرادی است که این مسائل را بهوجود آوردند. چون وقتی که آشوب میشود پلیس باید جلو اغتشاشگران را بگیرد. پلیس وقتی میخواهد مردم را متفرق کند، روی پیشانی افراد نوشته نشدهاست که کدام یک مخل و کدامیک غیرمخل است. بنابراین پلیس مجبور است همه را هل دهد. وقتی هم که همه را هل بدهیم ممکن است یکی هم بیفتد و پایش بشکند.»
استاد گرامی ممکن است «هل دادن» را تعریف فرمایید؟ اگر یک دسته قلچماق با باتونهای آهنی به جان شما بیفتند وبه قصد کش بزنندتان، در شکایتتان مینویسید «من را هل دادند»؟! اگر فرزند دلبندتان از بالای پشت بام در حال نظاره باشد و(زبانم لال) از خیابان او را نشانه گرفته و (زبانم لال) مغزش را متلاشی کنند خواهید گفت: «افتاد پایش شکست»؟!
جمله تان را باید اینگونه میفرمودید:
» پلیس مجبور است همه را بزند و بسوی همه تیر بیندازد. وقتی هم که همه را بزند و بسوی همه تیر بیندازد ممکن است یکی هم بمیرد!»
جناب آقای لاریجانی میدانم این مثالها از امام اول شیعیان (به برکت توجیههای عمیق اندیشان هوشیاری چون شما) دیگر ابهت خود را از دست دادهاند ولی بگذارید از محضرتان سه سوال کنم:
الف- آیا احتمال میدهید که در جریانات اخیر کسی به نا حق صدمه دیده باشد؟
ب- آیا شیعهء همان علی هستید که از شنیدن دزدیده شدن خلخال از پای زن یهودی بر آشفت؟
اگر پاسخ شما به هر دو مورد مثبت است پس:
ج – کدام جامه را بر خود دریدید و کدام محکمه را در قلباب کردید؟
آنچه که از تصویر مصاحبه تان میبینم ؛ بحمدالله از همیشه خوشتر و بر صندلی ریاستتان سوارترید.
6. » این بحثی که به عنوان لباس شخصی راه انداختهاند یک بحث کاملا انحرافی است. مثل همه جای دنیا، ضابطان قانون در ایران هم متعددند. من مثالی برای شما میزنم. چند سال قبل به علت این که یک سیاهپوست در لسآنجلس کشته شد آشوبهایی به وجود آمد. برای مقابله با این آشوبها، ابتدا پلیس محلی آنها که به آن Local Sheriff میگویند وارد عمل شدند … و زمانی که این نیروها هم موفق نشدند از نیروهای امنیتی پلیس فدرال آمریکا (FBI) استفاده کردند.»
ببخشید جناب آقای لاریجانی، این ذهن سطحی مدهوش من به اینجا که رسید دیگر حسابی مبهوت شد. تصور بنده این بود که ما حکومت علی ملاکمان است نه حکومت جورج بوش پدر. چگونه است که با ربط دادن به معصوم تمام ارکان نظام را مقدس میخوانیم تا آنجا که اطاعت از رییس جمهورش را اطاعت از خدا میدانیم اما نوبت به حساب و کتاب حکومت که شد یکدفعه نه علی که جورج بوش پدر میشود ملاکمان؟
اشکال ندارد. این هم حتما نتیجهء فهم سطحی دیگران و فهم عمیق جنابعالی است. اما راهنمایی فرمایید، لابد فهم بنده از واقعهء مورد اشاره هم سطحی است. در واقعهایی که میفرمایید سیاهان معترض به سفید پوستان و زرد پوستان حمله میکنند و اقدام به آتش زدن مغازهها در سطح وسیع و دزدی از اموال عمومی و شخصی میکنند. در اثر آشوب سیاهان، در تنها شش روز بیش از 800 میلیون دلارخسارت به شهر وارد میشود، حدود 3600 آتش افروزی جدی صورت میگیرد و حدود 1100 ساختمان از بین میروند. بیش از 2000 شهروند توسط آشوبگران (نه نیروهای ضد شورش) شدیدا مجروح میشوند.
جناب آقای لاریجانی، کدام را باور کنم؟
اینکه شما واقعا آنقدر از خیابانهای تهران و دیگر شهرها بی خبرید که تظاهرات مسالمت آمیز این مردم مظلوم و متین را با آشوبهای برخی سیاه پوستان لوس آنجلس مقایسه میکنید؟
یا اینکه رسالت عظیم «توجیه ظلم» بر عهدهء شما نیز گذاشته شدهاست؟
7. «به نظر من آنها (نیروهای نظام) خوب هم عمل کردند و دنیا فهمید که ما در مقابله با آشوب بسیار توانمندیم و اگر گاهی با تسامح برخورد میکنیم ناشی از ضعف نیست.»
جناب آقای لاریجانی، احتیاط شرط عقل است. حتی وجدان آقای احمدی نژاد هم به او اجازه ندادهاست بگوید که نیروهای نظام خوب عمل کردند. تعداد زیادی از مراجع تقلید عملکرد نیروها را تقبیح کردهاند و برخی آن را موجب مخدوش شدن مشروعیت نظام دانستهاند. برخی از ایشان عاملین را از آتش جهنم حذر دادهاند.
این تیم فوتبال نیست که شما راجع به عملکردش اینگونه بی پروا نظر میدهید. آیا شناخت عمیق شما از اسلام و هوشیاری شما حکم نمیکند که لااقل چند صباحی احتیاطا زبان به دندان گیرید تا حداقل مشخص شود از برکت نیروهای نظام چند جوان کشته و چند فرزند یتیم شدهاند و چند مادر هر شب مسببین این قتلها را لعنت میکنند؟
آیا متوجه هستید که شما با این جملهء از یاد نرفتنی » آنها خوب عمل کردند» صریحا به خاک و خون کشیدن و کشتن مردم را توجیه و تایید میکنید؟ شما که اینقدر دغدغه دارید که دنیا چه برداشتی از شما دارد آیا نگران نیستید که مردم شهری که در آن زندگی میکنید اکنون شما را چگونه میبینند؟
8. «مردم تهران میگویند حالا که آقای موسوی رای نیاورده ما چه گناهی کردهایم که باید بار آشوبها را بکشیم. این حرفی است که در جاهایی که من برای صحبت کردن و سخنرانی رفتهام، بارها شنیدهام. اینها مردمی بودند که بعضا خودشان هم به آقای موسوی رای داده بودند.»
جناب آقای لاریجانی عزیز، از اولین نشانههای تکبر و استبداد این است که انسان خود و اطرافیانش را ملاک بداند. لطف بفرمایید اگر شد سری بزنید به آنها که شما را برای سخنرانی دعوت نمیکنند. باور کنید آنها هم مردمند و کم هم نیستند.
9. «… خانواده خانم ندا آقاسلطان، نباید خون دخترشان را که قربانی یک توطئه پیچیده شدهاست، به دلالان سیاسی بفروشد.»
… ببخشید اما به اینجا که رسیدم گریه امانم نداد. چه بگویم. آقای محمد جواد لاریجانی بجای اینکه نگران از جاری شدن ظلمی بر کسی باشند از پیش خود به این نتیجه رسیدهاند که ماجرای ندا توطئه بودهاست و سپس به خود اجازه میدهند به خانوادهء ندا نصیحت کنند.
ای کاش این متن را با زبان طنز و طعنه ننوشته بودم. گستاخی و دروغ و توهم و ظلم تا کجا؟
آقای محترم، اگر این سخنانی که گفتی بر آمده از فهم عمیقت از دین است؛ از تو و فهمت و دینت برائت میجویم.
ْ بئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إیمانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین (2:93)
اجازه فرمایید اکنون که پرده دری و خود محوری را به جایی رساندهاید که به خود اجازه میدهید مادر داغداری را از موضع قدرت نصیحت کنید من نیز پرده بگشایم، زبان طنز و طعنه را رها کنم و شما را که از طبقهء ملوک هستید به عنوان یک شهروند به فرمودهء مولایم نصیحت کنم:
آقای محمد جواد لاربجانی، به نظر من این فهم بسیار سطحی شما از دین است که در کنار مدهوش شدن از قدرت و قدرتمندی به شما اجازهء سخنانی این چنین میدهد. پیشنهاد میکنم دو روز سریر قدرت را رها کرده، گوشهء عزلتی گزیده و به مطالعهء مبانی دین بپردازید. قرآن و نهج البلاغه بخوانید و به احادیث شیعه در باب حکومت و مردم مراجعه کنید. به دیدن آن دسته از علما که خود را نفروختهاند (و کم هم نیستند) رفته و از ایشان بپرسید اسلام چیست و شیعه کدام است.
آنگاه که آموختید که اسلامیت یک نظام نه به قدرت آن ارتباط دارد و نه به در راس بودن طبقهء روحانیت؛ آنگاه که آموختید که پایههای یک نظام اسلامی بر عدالت و صداقت و کرامت و اخلاق و پاس داشتن نفوس و آبروی مردم استوار است؛ آنگاه که آموختید که از ظلم بلکه از احتمال ظلم کلافه شوید؛
… آنگاه مصاحبهایی دیگر کنید و در آن نه به نصیحت مادران داغدار که به نصیحت ملوک بپردازید.
… آنگاه، شاید مصاحبهتان را که بخوانیم نه عمرو عاص که ابوذر به خاطرمان آید.
جناب آقای لاریجانی، وای اگر از پس امروز بود فردایی!
وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون (26:227)
http://www.zulm.persianblog.ir
Filed under: مطالب و تصاویر جالب | Leave a comment »